بهای سنگین آزادی

ماجرای رو که می‌خوام براتون بنویسم فاش شدن یک راز تکان دهنده است یک رازی که سه سال ٬ سه سال از شیرین‌ترین دوران زندگی یک جوان ٬ دوران دانشجویش مجبور بوده برای حفظ آزادی خود در خود پنهان کنه .
یکی از دخترای همکلاسی من دختری بود که میگفتن متاهل و سه سال که ازدواج کرده ٬ ولی من باورم نمی شد چون خیلی نشانی از شکستگیهای زندگی مشترک در چهرش نبود . این راز مربوط به این خانم که امروز تازه از زبون خودش به یکی از دوستان من بیان کرده بود . این شخصیت برای داشتن آزادی و حفظ این آزادیش و اینکه هیچ کس به عنوان یک دختر شاد و آزاد بهش آزار و اذیت نرسونه مجبور بوده حتی این راز رو به صمیمی ترین دوستش هم بیان نکنه .
حالا میبینید آزادی چه بهای سختی داره . تصورش رو بکنید سه سال دانشجویتون رو بین دوستان مجرد خود مثل یک متاهل رفتار کنید اونم فقط برای اینکه ترم اول متاهل شدین و به علت داشتن زنی دیگر از همسرتون جدا شدید و چون مجرد زندگی میکردید برای اینکه توی این جامعه که پر از کمبودهای ...... است مجبور بشید این جور سختی بکشید .

من خیلی ناراحت هستم برای این همه بی رحمی جامعه .

توبه!

دوستان با عرض پوزش فراوان از نوع به خاک خورده‌اش ٬ اینجانب در کمال سلامت عقل از گذاشتن مطلب قبلی در وب‌لاگ خود پشیمانم و دیگر تکرار نمی شود .
با دیدار و گفتگو با دوستان و برقراری ارتباط و تا حدی برخورد از نوع سوم و یا شاید بلکم بیشتر از نوع فیزیکی به این نتیجه رسیدم که مطلب از تاریخچه آرشیو این محکوم به ذلیلی پاک شود . 

واژه‌ها از دیدگاه سکوت

بابانوئل:عمو نوروز غربی ٬ کاکا سفید

انزجار و نفرت

به عمق چشماش خیره شدم ٬ خیلی وقت که این چشمارو میشنایم و تا آخر عمرم هم نمی تونم فراموشش کنم . سر یک میز توی یک کافی شاپ قشنگ با هم هستیم . زندگی رو برام سخت کرده دست از سرم بر نمی داره ٬ یواش یواش احساس میکنم که ازش بیذارم چون داره زجرم میده .دلم می خواد از خودم دورش کنم هر جور شده ٬ نفرتم به حدی رسیده که می خوام بکشمش . ای کاش همدیگرو کمتر میدیدیم تا این مشکلات پیش نمی اومد ٬ ای کاش کمتر به من نگاه میکرد . هر جا میرم جلوی چشم ٬ یا خودش یا دوستاش ٬ همشون سر تا پا یک کرباسن هیچ فرقی نمی کنن فقط اومدن تا امثال منو آزار بدن . الان نفرتم نسبت به این داره به انتها میرسه ٬ دلم نمی خواد ولی داره خستم میکنه ٬ این کارو مجبورم بکنم ٬ دستمو میبرم بالا و با تمام قدرت میزنم توی سرش ٬ خونش رومیزی سفید رو قرمز میکنه . تکون نمی خوره ٬یعنی مرده ؟ آره مرده و من کشتمش ٬ آخه این پشه ها دارن دیونم میکنن.

واژهها از دیدگاه سکوت 

ا طو
:وسیله نقلیه نقلی که بخار تولید میکنه ٬ صافکاری البسه .