انزجار و نفرت

به عمق چشماش خیره شدم ٬ خیلی وقت که این چشمارو میشنایم و تا آخر عمرم هم نمی تونم فراموشش کنم . سر یک میز توی یک کافی شاپ قشنگ با هم هستیم . زندگی رو برام سخت کرده دست از سرم بر نمی داره ٬ یواش یواش احساس میکنم که ازش بیذارم چون داره زجرم میده .دلم می خواد از خودم دورش کنم هر جور شده ٬ نفرتم به حدی رسیده که می خوام بکشمش . ای کاش همدیگرو کمتر میدیدیم تا این مشکلات پیش نمی اومد ٬ ای کاش کمتر به من نگاه میکرد . هر جا میرم جلوی چشم ٬ یا خودش یا دوستاش ٬ همشون سر تا پا یک کرباسن هیچ فرقی نمی کنن فقط اومدن تا امثال منو آزار بدن . الان نفرتم نسبت به این داره به انتها میرسه ٬ دلم نمی خواد ولی داره خستم میکنه ٬ این کارو مجبورم بکنم ٬ دستمو میبرم بالا و با تمام قدرت میزنم توی سرش ٬ خونش رومیزی سفید رو قرمز میکنه . تکون نمی خوره ٬یعنی مرده ؟ آره مرده و من کشتمش ٬ آخه این پشه ها دارن دیونم میکنن.

واژهها از دیدگاه سکوت 

ا طو
:وسیله نقلیه نقلی که بخار تولید میکنه ٬ صافکاری البسه . 
نظرات 4 + ارسال نظر
شاهرخ شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 08:59 ب.ظ http://sargarmi.blogsky.com

سلام . امیدوارم دوست خوبی بشویم . وبلاگ جالبی داری و پشیمان نمیشوی اگه پیشم بیایی. ایام به کام

[ بدون نام ] یکشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:30 ق.ظ

سلام

همیره یکشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:05 ق.ظ http://amirsanam.blogsky.com

عزیز جون ببخشید که اینهمه دیر اومدم
من واقعا نمیدونستم که سکوت تویی
شرمنده دیگه اینا برای آدم حواس نمیزارن هی ویزویز میکنن
راستی آخر فازه ادم تو چشم یه ... خیره بشه بعد لهش کنه

محمد یکشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 04:49 ق.ظ http://khakestar.blogsky.com

به خدا قورت نمی دم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد