ر  وزنامه‌ها رو دارم ورق میزنم ٬ هیچی ٬هیچ چیز بدرد بخوری توش نداره ٬ حالا نوبت قسمت آگهی هاست شاید بشه از توش یک کار خوب گیر بیارم ولی ولش کن همین دو تا کاری که دارم از سرم هم زیاده . ولش کن بابا این روزنامه هم چیزی ازش در نمی یاد ٬ به اطرافم نگاه میکنم ٬ لیوان چای نصفه ٬ ماشین حساب روشن ٬ ورقهای بهم ریخته .
همکارم خوابه اون یکی هم پشت کامپیوتر دنبال بازی میگرده منم بی‌‌‌‌‌حوصله پشتم رو به صندلی تکیه دادم و با عقب جلو کردن پشتیش صداش رو در میارم ٬ جیر جیر جیر 
چقدر زمان دیر میگذره اون یکی همکارم هنوز خوابه و این یکی داره مجله فیلم من رو ورق میزنه نمی دونم چه کار باید بکنم اون موقع که وقت سر خاروندن نداشتیم آرزوی یک چنین زمانی رو داشتیم ولی حالا از بی کاری داریم چرت میزنیم ٬ به تابستون فکر میکنم ولی برنامه خاصی براش ندارم فقط بتونم برنامه پنجشنبه و جمعه کوهم رو بهم نزنم خوبه تازه اگه شانس بیارم یک مسافرت البته اگه بتونم مرخصی بگیرم ٬ وای من چقدر کار دارم . 
به ساعتم نگاه میکنم ٬ وای هنوز یک ساعت تا ناهار مونده ٬ دوباره دارم با پشتی صندلی بازی میکنم و صداش کل اتاق رو ورداشته ٬جیر جیر جیر 
سرم رو میان دستام گرفتم و خم کردم و دارم به چراغ آویزون از سقف نگاه میکنم ٬ آره سرم پایینه ولی عکس سقف روی شیشه میز کارم افتاده .وای فقط یک ربع گذشته ٬دوباره صدای جیر جیر صندلی ٬ جیر جیر جیر 
این همکارم از بیکاری رفته سراغ وارسی محتویات جیبش و اون یکی هم که انگار از صبح کوه کنده ٬ به فکر فردام میخوام یک برنامه دوروزه کوه برم و دارم برای وسایلم لیست ور میدارم از خدا که پنهون نیست ولی از شما چه پنهون این صدای جیر جیر صندلی هم صدای بدی هستا ٬ جیر جیر جیر جیر ..........

تا ابد ......


واژه‌ها از دیدگاه سکوت

بانک : زندان اسناد ٬ سلول انفرادی مدارک ٬ هتل پولها ٬ لانه مورچگان ٬ صندوق دفاعی کارمندان ٬ سنگر قبضها ٬ مسافر خانه رسیدها ٬ محل تولد وام ٬ محل زاد و ولد اقساط ٬ گوش سیلی خورده چک ٬ چشم کبود سفته 

یک سرود به مناسبت ۱۸ تیر 

( برپاخیز ٬ از جا کن ٬ بنای کاخ دشمن ) « الف»

چو در جهان قیود بندگی
 

اگر فتد به پای مردمی 

بدست توست ٬ به رای مشت توست
 

رهائی جهان زقید جورو ظلم
 

بپاکنیم قیام مردمی 

رها شویم زقید بندگی
 

هم پائیم ٬ همراهیم ٬ همرزمیم ٬ جان بر کف بر خیزیم ٬ برخیزیم ٬ پیروزیم 
تکرار الف

به هر کجا نشان زثروت است  

زحاصل تلاش کارگر است 

زمین غنی زرنج برزگر 

زهمتش شود زدانه خرمنی 

به پا کنیم قیام مردمی 

رها شویم زقید بندگی 

  

قلب تکه تکه

شانس رو میبینی صبح داشتم وبلاگ گردی میکردم توی یکی از وبلاگا مطلبی نوشته بود مبنی بر اینکه کل ضحماتش در ۵ سال جمع آوری مطالب و نوشته های شخصیش توی هاردش در عرض چند ثانیه بر اثر سوختن هاردش پاک شده ٬ وای من که نمی تونم خودم رو جای اون بذارم .بعد از وب گردی قصد کردم شروع به نوشتن مطلب جدیدم بکنم البته همراه با موسیقی که بله..... دیدم ۵ تا از کاملترین موسیقیهام که توی دوستام به خاطر کامل بودن آلبوماشون معروف بودم دیدم نیست ٬ آره کار داداش کوچیکم .
آره حالا میتونم خودم رو جای دوست بلاگ نویسم قرار بدم و میتونم کمی از احساسش رو درک کنم .
 اول فکر میکردم نمیشه این درد رو فراموش کرد ٬ ولی دیدم چرا میشه وقتی ما میتونیم خیلی دردهای بزرگتری که برامون پیش می‌آید رو فراموش کرد پس  این درد بزرگی نیست پس میشه فراموشش کرد.
توی یک شهر بزرگ قصد داشتن به پاک‌ترین ٬ صافترین ٬ شفاف‌ترین و خالص‌ترین قلب اون شهر جایزه بدن ٬ از کل شهر یک جوانی را انتخاب کردن که دارای صاف‌ترین ٬ شفاف‌ترین ٬ و خالص‌ترین قلب بود ٬ همون موقع پیری از راه رسید و گفت که قلبش بهترینه ٬ جوان گفت قلب تو که پاره پاره است و زخمی ٬ چطور فکر میکنی که قلبت قشنگ‌ترینه ؟
پیر گفت  بله ٬ قلب من تکه تکه و پاره پاره است برای اینکه در طول سالهای زندگی عاشق انسانهای زیادی شدم و هر بار که کسی رو دوست داشتم گوشه ای از قلبم را کندم و به او دادم و به جاش تکه‌ای از قلب اون رو گرفتم تا صاحب این قلب زخمی و تکه تکه شدم و به همین دلیل فکر میکنم که قلبم زیباتر از قلب دست نخورده توست .
آری درست است وقتی عزیزی آدم رو تنها میذاره و میره ٬ تکه ای از قلبش تو قلب آدم باقی میمونه و این باعث میشه که تا آخر عمر به یادش باشی . یاد تلخی هاش ٬ شیرینی‌هاش و گاهی اوقات که به یادش می‌افتی به این فکر کنی که آیا لایق تکه‌ای از قلب تو بوده است یا نه ؟؟؟؟؟
البته طبیعی است که با گذشت زمان این یاد کم رنگ تر میشه ٬ چون قلب آدم زخمهای جدیدتری بر‌میداره ولی من معتقدم که وقتی قلبی زخم بشه هیچ وقت از یاد کسی که تونسته زخمیش بکنه نمیره .

تا ابد .......      

                          تموم شد ٬ امتحانات هم تموم شد