سلام

د وباره فروافتادم اما نه از بالا بلکه از سطح و در اصل سقوط نه و صعود کردم .

بازگشتم ٬ آری دوباره بازگشتم از مجلسی که به بناگوش آرزوهایم کافور مالیدند ٬ ببین چقدر سپیدم ٬ چقدر سپید و سوگوار . این شکوفه‌ها کفن جوانی منند ٬ کفنی که در آن قلب خونین من را پیچیده‌اند ٬ در زیر این گلهای سپید ٬ نسترن قلب من خوابیده است .

نفرین ٬ نفرین بر جاودانگی

تمام جاده‌های حیات خود را آمده‌ایم به پایبوسی مرگ ٬ مرگ تبرک است و عشق ٬ صرعی مهلک ٬ فرزانه‌ترین مردمان دیوانه‌تریانند ٬ همه گنهکارانی پارساییم و تهمت‌هائی بر دامن معصومیتیم .

ببین چگونه از کنار درختان وداع و از میان جاده‌های بدرقه باز می‌گردم ٬ مثل گردبادی متلاشی ٬ و قوچی شکست خورده ٬ این فرجام جهان است ٬ یک مشت معصومیت معکوس ٬ یک مشت آمرزیده فاسق .

باید آموخت که عشق را گدائی نکنیم و برای آن بجنگیم .

تا ابد ...

نظرات 13 + ارسال نظر
پولاد همایونی پنج‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 02:26 ب.ظ http://siperisk.blogsky.com

با درود. من وبلاگ زیبای شما را می خوانم. امروز وبلاگ من یکساله شد. دیدگاه شما برای من بسیار اهمیت دارد . نظر خودتان را بنویسید. پیشاپیش از شما سپاسگذارم.
یارباقی . دیدار باقی.

چشم تو چشم جمعه 11 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:43 ب.ظ http://eye2eye.blogsky.com

عشق را .......

پریدخت سه‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 10:32 ب.ظ http://pary.blogsky.com

سلام حسین جان
تحمل تنهایی از گدایی دوست داشتن آسانتر است !
باید برای کسی از خود گذشت و در وجودِ کسی رشد کرد که پیش از تو و برای تو از خویش گذشته باشد و ...
نسترنِ قلبت تا ابد عاشق باد که عشق بارورترین ِ تمام میوه هایِ زندگی ست ...

چشم تو چشم چهارشنبه 16 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:02 ب.ظ http://eye2eye.blogsky.com

بابا من خواستم ملت یدفه نگن سکوت از کجا اومد ...
شما هم که ما رو جداییدی !!!
این به اون در !!!!!!!
حالا میرم جابجاش کنم !

ایمان شنبه 19 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 11:41 ب.ظ http://jomhouri.blogsky.com

سلام حسین عزیز
ترکیب کلمات را خیلی قشنگ بکار می بری
بهت تبریک میگم ادامه بده که زیبا می نویسی ولی افسوس که کوتاه هستندنوشته هایت
پیروز باشی و آزاد

سحر یکشنبه 20 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 02:44 ب.ظ http://ghoroob.blogsky.com

خیلی عالی بود
من میگم برای بدست آوردن همه چیز باید جنگید

عمو رضا دوشنبه 21 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 10:10 ق.ظ http://amooreza.blogsky.com

یادت می‌آید آن شب چه قدر فحشت دادم؟
می‌دانی دیگر من هم توان مشت زدن ندارم شاید دیدمت سرم را بگذارم روی شانه‌ات گریه کنم.
من هم خسته‌ام حسین. از نفرتی که مرا در بر گرفته خسته‌ام. بیا بنشینیم گریه کنیم...

هامون سه‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:47 ق.ظ http://shouka.blogsky.com

عشق...نفس...
های ی ی ی ی ی!

پریدخت سه‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:50 ب.ظ http://pary.blogsky.com

سلام

کجایی حسین جان ؟!

همیره دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 01:07 ق.ظ http://amirsanam.blogsky.com

آنگاه خورشید سرد شد و برکت از زمینها رفت

پریدخت جمعه 30 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:55 ب.ظ http://pary.blogsky.com

بابا نگران شدم

صنم یکشنبه 2 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 01:30 ب.ظ http://sogmad

دوست خوبم ...
این مدت شاید زیاد اذیت کرده باشم ...
امیدوارم بازم بزرگواری کنید و ببخشید ...
شاید یه روزی برگردم ...
زمانش دست من نیست ...
اما شکر می کنم از اینکه چیزهای زیادی از دوستان عزیزم یاد گرفتم ...
در پناه حق ...

پریدخت چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:41 ب.ظ http://pary.blogsky.com

سلام

خـدمت دوست بباید شد و گـفتن با دوست
بر تو ای دوست مبارک شود این عید سعید

پایدار باشی .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد