خ واب را بر افروختم به صدای ناز
در این تابستان زیبا آهوی من کجاست ؟ در کدام گردنه ایستاده است با گردنبند سپیدش ٬ آه !
وقتی می‌اندیشم که آهوی من به کمند صیادان ناشناس افتاده است ٬ تمام کوهستان بر کابوس نیمروزی من فرو می‌افتد ٬ آهوی من که مهرورزیش را به من بخشید و عطش بوسه‌های تابستانی من را با لبهای در شراب خوابیده‌اش ٬ فرونشاند .
ای آهوی من که گیسوانش مثل بیشه خیزرانهاست .

لحظه‌ای مرا در خود بگیر ای رودخانه خروشان تا مژگانهای خشکیده در اشکم را بشویم ٬ سوگند می‌خورم که در کنار این تخته سنگ ٬ تا وقت سپیده دم به یاد محبوبم خواهم گریست ٬ آنجا که محبوبم در کنار گله‌ها ایستاده است ٬ بره‌های کوچک را به یاد من در آغوش می‌گیرد ٬ آنجا که محبوبم از میان خوشه‌های انگور به یاد من سنجاقکی را به سر‌انگشت می‌گیرد و قطره اشکش را فرو می‌خورد .

ای کبک کوهی دل من ٬ ای قوچ جفت گم کرده ٬ سوگند که محبوب تو اکنون در بالای یکی از آن پشت بامها ایستاده است و به یاد تو ٬ جاده‌های کبود و گردنه‌های دور را می‌بیند .

اینک من از بدرقه قلب خود باز میگردم ٬ از تدفین روح خود . نفرین بر جاودانگی که ما را به دنبال خود به پرتگاه نیستی می‌کشاند . من نیز در زمره فریب خوردگان فردایم ٬ مردانی که تا لحظه مرگ در تمنای حیات می‌سوزند .

اما ما برخاسته‌ایم تا فرو افتیم و آمده ایم تا باز‌گردیم .

ما را به روزگاری دراز رقصانیده‌اند ٬ ای دلقکان دربار دل ٬ ای سوختگان افیونی عشق .


تا ابد ...
نظرات 3 + ارسال نظر
نیلوفر آبی پنج‌شنبه 3 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:56 ب.ظ http://Parinaaz.blogsky.com

سلام...خیلی نوشتت قشنگ بود... موفق باشی:(

پریدخت شنبه 5 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 02:20 ب.ظ http://pary.blogsky.com

سلام حسین جان
مثل همیشه زیبا و دلنشین بود امیدوارم همیشه عطر یاد محبوبت از حوالی قلبت عبور کنه ...
تا ابد ...

زهرا یکشنبه 6 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 01:57 ب.ظ http://zahra-b.com

سلام حسین عزیز مرسی از کامنتت- امیدوارم همیشه موفق باشی . وحسابی از سکوتت و دنیایی که با خودت داری لذت ببری ... سکوت محشره ! نه ؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد