صدای فریادهای یک استاد

صدای که بیشتر اوقات در یک کلاس شنیده می شود ٬ صدای که شاید از دلسوزی و یا از روی وظیفه باشه . آقا ما یک استاد داریم قبل از امتحان اومده کل سوالات طرح شده رو برای پایان ترم رو جلوی روی خودمون به عنوان نمونه سوال داره دیکته میکنه برای ما و حالا دلسوزی رو نگاه کنید  ً خواهش میکنم حداقل ۱۰ رو بگیرید ً  باز من دانشجو میگیرم ۵ و در آخر طی نامه بلند والا با مضامین مختلف در زیر ورقه امتحان درج میکنم که استاد من مشکلات داشتم و کمکم کنید و از این حرفا و...  حال وجدان خودمون حکم ما چیه ؟ آیا ما محکوم به زندگی در جاهلیت نیستیم ٬ حال ما میخواهیم ایران آزاد داشته باشیم ٬ ایران پیشرفته ٬نه ما اینجوری نمی تونیم .
میخوام جدید از فردا در نوشته هام بزارم به اسم گلواژه ها از دیدگاه سکوت ٬ امیدوارم با توجه به منابعی که دارم چیز خوبی در بیاد .
راستی حالم خیلی بهتره ٬ دیشب با گل لاله صحبت میکردم ٬ این شخصیت خیلی کمکم کرد و خیلی برای من تلاش کرد ٬ من به عنوان یک انسان خرد شده از این انسان متشکرم و دنبالم که بتونم جبران کنم . 

صدای چق چق ماشین حساب

صدای چق چق ماشین حساب فضای کار من رو پرکرده٬ صدای که یک زمانی عاشقش بودم که بتونم سریع اعداد رو با پنج انگشت وارد کنم ٬ زمانی که لذت بخش بود ولی حالا تنفر انگیز شده ٬ ماشین حسابی که دروغ میزنه ٬ ماشین حسابی که دیگه نمی تونه اعداد رو درست ثبت کنه اینا همه تقصیر ماشین حساب  آره.......
یک محیط کاری رو تصور کنید ٬ همه خشک مثل ماشین فقط دارن چق چق ماشین میزنن ٬ روی میز پوره از ورقایی که پوره اعداد راست و دروغ ٬ اعدادهای که میتونن زندگی افراد رو تغییر بدن ٬ سود بیشتر به نفع سهامدار عمده و سود کمتر کاهش حقوق و مزایای کارگر ....
وقتی از این محیط کار بیرون میام شروع میکنم توی دلم سرود امروز هم کار کردیم رو می خونم چون من هم هیچ فرقی با کارگر ندارم ٬ من یک کارمندم ولی کارمندی که هیچ فرقی با یک کارگر معدن نداره یک استثمار به تمام معنا . از یک قرارداد کاری صاحب موسسه ۵۰۰۰۰۰۰ تومن میگیره و فقط ۳۰۰۰۰۰ تومن رو حقوق میده بقیه توی جیب مبارکشون میره ٬ حسابش رو بکنید کل کارای این قرارداد رو دو نفر انجام میدن و در آخر نتفر سوم وارد میشه نفر سومی که کارکر این افراد توی این مدت را بی ارزش جلوه میده و یکسری اقلام رو چق و چق با ماشین حساب میزنه و در آخر یک دروغ بزرگ و برد سهامدار عمده و شکست کارگر زحمتکش .
همچی تقصیر ماشین حساب با اون صدای چق چق کذایش. 

خسته

حالم یک کم بهتره ٬ شاید بخاطر این باشه که صبح دیروز رفتم سر کار و توی خونه نموندم و مشغول کار شدم و اتفاقات رو فراموش کردم ٬ فراموش!!!!! نه هرگز نمی شه فراموش کرد اتفاقاتی رو که انسان رو خورد میکنن ٬ اتفاقاتی که باعث میشن انسانها از بودن خود متنفر بشن .
دیشب با آقا کوچولو هارد به هارد کردم و کمی حال داد ٬ فقط کمی چون حواسم رو پرت شد.
الان ۷۲ ساعت که فقط دو وعده غذا خوردم ٬ نمی دونم شاید برای تنبیه خودم یک اعتصاب غذای که به اراده خودم نیست رو شروع کردم . دیروز خیلی فکر کردم ٬ فکر کردم به اینکه چرا ما انسانها هیچ وقت نمی تونیم همدیگر رو بشناسیم . یک روز از روزای بهاری بود با آقا کوچولو راه میرفتیم و حرف میزدیم یک جمله خیلی خوبی گفت ٬ گفت: همچی یک سوء تفاهم چون هیچی از همدیگه نمی دونیم و هر عملی رو با اعمال خود میسنجیم و هر نگاهی رو با نگاه خود مینگریم .
خستهام از اینکه دوستداشتن زیر پاهای مردم این شهر که خاکش آسفالت سیاه ٬ پرندههای آسمونش کلاغ سیاه ٬ رنگ چشم مردمش سیاه ٬ ولی مردمش با دود سیاه شده و له میشن.
من توبه میکنم توبه که دیگه دوست نداشته باشم ٬ که دیگه نبینم ولی نمی تونم چون هنوز انسانم و درونم انسانیت وجود داره . خیلی دلم گرفته...........