همونطور که دیروز گفتم قصد دارم قسمتی رو به صورت ثابت به روی نوشته هام بذارم که قرار بود اسمش گلواژهها از دیدگاه سکوت باشه ولی تصمیم گرفتم تبدیلش کنم به
واژهها از دیدگاه سکوت .
ابر: تخیل دریا . وقتی خیال کوه به سر دریا میزند ابر متولد میشود .ابر میل دریا به گلدشت و تماشاست .قدم دریاست بر فرق زمین ٬ ابر قدم زدن دریاست ٬ ابر ٬ پرواز دریا بر کرانه های جهان است ٬ ابر٬ دریای رهایی یافته است ٬ دریائی که به فراست آزادی می افتد . ابر سوختن دل دریا از دوری خورشید است .دریا ٬ آینه خورشد است و ابر تصویر بی کرانگی .
حسین جونم
من هزار دفعه تا خورشید رفتمو برگشتم
خیلی با حاله
می گن می سوزی
ولی من نسوختم
دلم پر تاوله ولی یکیشم درد نداره
گرمی خورشید به هزار تا تاول می ارزه
وقتی ابر می شی تازه اینو می فهمی
دوست دارم حسین جون
مرسی که بهم سر می زنی
سلام وبلاگ پر باری داری دوس داشتی بگو بلینکیم