ح 
  الا دوباره پاییز برگشته است با لشگری از پروانه های منهزم ، با نیزه های سرنگون شده ارغوان ، با شمشادهای رنگ پریده . شهر به لکنت لاله ها دچار شده است . ناودان می گرید . فوج درختان یائسه در برابر پنجره ها اجتماع کرده اند . گل های مفلوج به نیم تنه خورشید رشک می برند . آفتابگردان تاریکی داریم، شبیه آیینه هایی کدر که چین و چروک خاک را ترجمه می کند .

 

ابر منفعل ، کبوتران خاموش رابر می انگیزاند. در کوچه سپرده خاکستر ست که باد را می روبد . اکنون مردانی که عشقبازی خود را فراموش کرده اند و زنانی که جذام تفاوت دارند و کشتزارهایی  که عفونت گندم را می نوشند و چمن هایی که دچار اوهام علف اند و گوسفندانی که ردپای گرگ را چرا می کنند و شمع مجردی که هرگز تاهل  پروانه ای را اختیار نکرده است و خاکی که تکفل مردگان را نمی پذیرد .

 

خاکی که تکفل مردگان را نمی پذیرد


نظرات 2 + ارسال نظر
عاشق-۸۰ سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 10:55 ب.ظ http://ashegh-80.blogsky.com/

سلام
وبلاگ خوبی داری
با تبادل لینک موافقی ؟
اگه دوست داشتی خبرم کن
ashegh-80

ارامیس سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 01:29 ق.ظ

وقتی دنیا خاکستری بهار و پاییز فرقی نمیکنه دوست عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد