پ ارسال دمای اجاره اندوه ، اینقدر بالا نمی آمد . امسال تمام عاطفه ام را قرض داده ام ، من هرگز نمی توانم لبخندم را احتکار کنم . دلم می خواهد مردم از جنازه متعفن آرزوهای من ناراحت نشوند . می خواهم طی شصت سال خودکشی کنم . این طوری ، مرگ دستپاچه می شود .
باز هم از خود جلوتر افتادم ، منظور من از این ابر پراکنی کوتاه ، ارائه یک چشمه کوچک از خورشید بود ، حالا دوباره پاییز برگشته است .
من را خوشم به کنایه کاج ، به اشاره ابر ، به سایه سپیدار ، به تکان های موهومی که علف ها دارند ، به پرندگانی که در پشت درخت اند . می خواهم برای ایل های آینده شعر بگویم ، برای دهقانانی که جنازه مرا پرچم خواهند کرد در سال مرگ رود .
من اگر جای من بودم از این زندگی قطره ای و حیات مدرج به تنگ می آمدم و از درویشان شقایق ، طریقه خودسوزی را فرا می گرفتم .
من اگر جای من بودم ...
سلام
یه چیزی بنویس که ما هم متوجه بشیم
موفق باشی
بای
مرسی بابت نظرت .
کاج و سپیداروپرنده ؟! جز ابرهای سیاه چیز دیگری نیست. مواظب باش مرگ غافلگیرت نکنه قبل از شصت سالگی.
قشنگه دلخوشی هات.
خیلی قشنگ بود متن زیبایی بود افرین