تو را نه
بتی را دوست میدارم
که خویش ساختهام
ماندن ات را اصرار داری اگر
رهایم کن !
قول میدهم عاشقت بمانم.
چقدر صدایت خوب است
آنگاه که خموشی
و چقدر دوستت دارم
به شرط آنکه نباشی
کاش بدانی
سیگار و رل روشنفکری
احمقانه ترین انتخاب دنیاست
برای دستهای تو !
قرار را نیامدنت خوشتر
بگذار در انتظار بتم
لحظهها را بتپم
آمدنت هرگز مبادا !
که حضورت طعم دهانم را گس میکند .
حضورت فراسوی میز
گندابه رؤیاهاست.
فنجان خالی ات را دوست میدارم زن !
رهایم کن !
قول میدهم عاشقت بمانم که لجن زار
محصول معشوقههای ماندگار است .
|