آ خر مگر می شود با کلمات تظاهر کرد ؟ پس تکلیف معانی گردن کلفتی که پشت واژه ها منتظرند چه می شود ؟ آخر چگونه می توان تنها از تظاهر به کلمات به تظاهرات پرشکوه معانی رسید ؟ آخر چگونه می شود با بهم زدن جدول کلمات و اختلال در نظم واژه ها و اغتشاش در خیابان تکلم به جائی رسید ؟
کلمات ، قانون دارند . معانی با مکانیسم خاصی از ناخوداگاه شاعر به وسط تخیل می پرد . هنر آن است که بتوان از دل کلمات و از زیر دندان الفاظ گوهر معنی را ربود . به فرض با چند واژه سرگردان هم بشود گشتی در کوچه معانی زد ، دست آخر تکلیف رساندن مسافر مطلب ، به ایستگاه مقصود چه می شود و این همه فیس الفاظ در افاده معانی به مخاطب راکدام نویسنده حساس تحمل خواهد کرد ؟
هر کسی نمی تواند پشت ماشین تایپ بنشیند و شعر مخابره کند ، باید روح شاعر بر کلمات و کلمات بر روح شاعر مسلط باشند . هیچ کامپیوتری نمی تواند حتی یک خط هم شعر بگوید . خیلی از شعرا فرماندهان لشگر واژه ها و استخدام کنندگان بیشترین کلمات در شعر معاصرند اما متأسفانه با این همه کلمات کلامی ، نتوانسته اند حتی یک کلمه حرف فلسفی نیز سرهم کنند .
بله موافقم کاملا ... اگر یکی دوتا مثال هم میزدی حرف نداشت.اگر وقت داشتی بیا بلاگ من و مطالب مرا نیز نقد کن.امیدوارم جزو این دسته نباشم.
به نام او که تو را آفرید تا برایم بهترین باشی... * امروز برای ظهور او چه کرده ایم ؟!؟!؟! * انتظار به امید آبی های وصال شرار شوقی است که شعله در خرمن نا امیدی می زند و آیینه ی آدینه را شراری است همیشگی آنگاه که شوق دیدار تاب انتظار را از کف دل می رباید... * برای ظهور کاری باید کرد از نوعی دیگر * بی صبرانه منتظر حضور سبزتان هستیم، در سایت مهدی موعود! *
http://www.MahdiThePromised.com
* ضمنا با حضور در سایت آدرس وبلاگ خود و دیگر دوستانتان را نیز ثبت نمائید * یا علی مدد *
شاید حق با تو باشه....
چی بگم؟