عاشق بیچاره


ا
 
مروز غروب در حالی که با عجله از خیابونها عبور می کردم تا خودم رو به سینما برسونم از جلوی فروشگاهی رد شدم که اونجا معشوقه ام هست.


من خیلی معشوق ام رو دوست دارم و فقط سالی چند بار بیشتر نمی تونم باهاش سر یک میز باشم ، آخه مادرم از معشوق ام خوشش نمیاد .


 ولی دیگران نه از روی عشق بلکه از روی حوس معشوقه من می تونه بارها و بارها در سال سر میزشون باشه . ای کاش مادرم میدونست من چقدر عاشق ماهی هستم .



تا ابد ...

نظرات 7 + ارسال نظر
آتون چهارشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 10:27 ق.ظ http://www.atoon.blogsky.com

سلام نمی تونم در مورد این نوشته ات نظر روشنی بدهم اما برایت آروزی پایداری می کنم .

آرامیس جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:12 ب.ظ http://aramis.blogsky.com

یعنی چی لعنت بر دماغی که از بوی ماهی بدش میاد؟

سحر جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:15 ب.ظ http://ghoroob.blogsky.com

جمله اخر رو نفهمیدم
چرا ؟!؟!؟!؟

عارف یکشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 12:55 ق.ظ

مزخرفه.

عارف یکشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 01:03 ق.ظ

یه خورده واقعی تر بنویس.حرفات مثل حرفهای فهیمه رحیمیه.
وقتی از سفرت واسم میگفتی حرفات تا ثیر گذار تر بود تا این نوشته های سانتی مانتالت.

عارف تو باز ابراز وجود کردی .

مسافر هتل کالیفرنیا سه‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 07:34 ق.ظ http://sokote-marg.blogsky.com

سلام حسن آقای گل
من اتفاقی با بلاگت آشنا شدم
اما خوشحالم که اینجا رو دیدم
چون اسم بلاگت شبیه من
امیدوارم موفق باشی

پریدخت سه‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 01:09 ب.ظ http://pary.blogsky.com

سلام حسین جان

آخی ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد